معرفی وبلاگ
وبلاگ (دفاع مقدس در هشت سال ، پایداری در سی سال ) وبلاگی است در زمینه شهدا و دفاع مقدس و به ارائه مطالب گوناگون در رابطه با دفاع مقدس می پردازد . با تشکر - مدیر وبلاگ علی فروتن
صفحه ها
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 59342
تعداد نوشته ها : 47
تعداد نظرات : 1

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

Rss
طراح قالب

فرمانده‌گردان‌ مهندسی رزمی تیپ 21امام رضا(ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)

خاطرات
محمد علی میری:    
در شلمچه شهید مهدی نوری را دیدم. پس از احوال پرسی و گفتگو به ایشان گفتم: می خواهم برای شما مرخصی بگیرم و چند روزی به گناباد بروی. گفت: چرا؟ دلم برای پسرم روح ا... زیاد تنگ شده امّا فکر نمی کنم مرخصی بدهند. گفتم: چرا؟ گفت: نیرو نیست. گفتم: چطور نیرو نیست؟ این همه. گفت: نه نیروی کار آمد واقعی زیاد نیست. پس از گذشت 48 ساعت از این موضوع شهید شد.


آثارباقی مانده از شهید
یک شب در شلمچه سپاه از ما خاکریز خواست و ما پس از توجیه بولدوزرها وسایر وسایل را بردیم در حالیکه بدون نیروهای تأمین بودیم در این هنگام دیدیم که در میان عراقی ها هستیم. آنها هم گمان نمی کردند که ما ایرانی باشیم چون بدون هیچ دلهره ای مشغول کارخودمون بودیم لذا توجهی به ما نمی کردند .من برگشتم و به برادران سپاه گفتم بابا اینها عراقی هستند, اشتباه شده است ,برادر سپاهی گفت: آقامهدی اینجا شلمچه است و جنگ وخاکریز, برو کارت را بکن که رزمندگان باید در صبحگاه فردا پشت خاکریز مستقر شوند. چند نفر نیروی تأمین گرفتیم و به موضع تعیین شده آمدیم .همان شب عراقی ها در حال تغییرموضع بودند. هشتاد نفر که همه آنها توسط نیروهای ما اسیر شدند و حتی یک ماشین جیپ آمد که یک افسر عراقی و راننده اش بود, افسر را کشتیم و کلت افسر عراقی را من به کمر بستم.


دوشنبه هشتم 6 1389 3:51 بعد از ظهر
X